زبانحال جامانده ها از زیارت اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
وقت ضیافـت آمد و در پشت در ماندم امسال من در این قفس بیبال و پر ماندم جا ماندم از کربوبلا و در بهدر ماندم این روزها جـانم به لـب آمد اگر مانـدم انگـار که روی زمـین تنهـا ترین هستم مـحروم از خـیر کـثـیر اربـعـین هـستم مونس نـدارم غـیر این چشـمان گریانم خیره شدن بر عکس شش گوشه است درمانم زوّار، راهـی بـهــشـتـنـد و پـریــشـانـم خیلی خجالت میکشم من از حسین جانم کارم فقط اشک است و ناله از فراق دوست تربت ببوسم هر سحر از اشتیاق دوست اصلا نـدیـده پـسـتی و روی سـیاهـم را دیده همیشه خـواهش و شوق نگاهم را قـبل از دعـایم داده هر آنچه بخواهم را او مـطمئـنا خـوب میدانـد صلاحـم را من راضیام بر آنچه که جانان پسندیده امسال قـربـانش شوم هجـران پـسندیـده تـنهـا پـناه و مـلـجأ جـا مـانـدهها مـشهد در وقت غربت دلخوشی هر گدا مشهد شاه خـراسـانی صدا زد که بـیا مـشهـد تنهـا شدم رفـتم به جـای کـربلا مـشهـد خـیـلی رئـوفـانـه به فـریـادم رسـید آقـا خیلی عـطوفـانه سرم دسـتی کـشـید آقا دستـم به دامـانت آقـا کاری بـرایـم کـن قدری از این درد و غمِ در سینهام کم کن و انظر إلیَّ...سائـلت را باز محرم کن سلطان! بـرات کـربـلایـم را فـراهم کن تسکین هر درد و غمی روضه است، میدانی ابن شبیبم، چند خطی روضه میخوانی؟ فابک علی المظلوم، جدم دست و پا میزد فابک علی المحروم زینب را صدا میزد فابک علی المهموم، خولی بیهوا میزد فابک علی المغموم، پیری با عصا میزد او نیزه میخورد و علی آن لحظه آنجا بود عطشانِ زیر دست و پا فرزند زهرا بود |